کلماتی که باید صادر شوند!
یه سری کلمه هست توی لهجه ی دامغانی که اونقدر قشنگ و گویاست که به نظرم باید صادرش کرد به تمام ایران تا بقیه ام از این کلمات بی بهره نمونن!
یکی از این کلمات "تورانه" است. تورانه کلمه ایه که برای توصیف باد به کار می ره. دامغان کلا شهر بادخیزیه. وارد شهر که میشی از چروک و ترک عمیق پوستای سبزه ی مردمم میشه فهمید که اینجا سوز باد و تیغ آفتابه که حکومت می کنه. و تورانه یکی از عجیب ترین نوع بادهاست. بادیه که هر لحظه از یه جهت می وزه. خودم که بهش فکر می کنم یاد درختای نازک و نحیفی می افتم که به زور توی اون هوای جهنمی لعنتی، خاک شور و آب کم زنده موندن و حالا توی باد هر لحظه به یه سمت هول داده میشن. یاد زنایی با چادرای سیاه می افتم که چادرشون هر لحظه به یه سمت توی هوا به پرواز در میان. و یاد صداش می افتم. صدای زوزه ای که همیشه همراهشه. مو به تن آدم سیخ می کنه. هو می کشه و هر لحظه از یه سمت چنگ میندازه توی لباست. خاک می پاشه توی چشمت و هولت می ده.
علاوه بر خود باد ریشه ی لغویش هم جالبه. دامغان یه عالمه کوه داره. یه عالمه کوه که پشت به پشت هم تا اونجایی که چشم کار می کنه صف کشیدن. قبلنا می گفتن پشت این کوها تورانه! آره منظورم همون سرزمین تورانه! و معتقد بودن این بادای از توران میان. این شد که اسم این بادا شد تورانه!
به نظرم این کلمه رو درباره ی خیلی چیزای دیگه هم میشه به کار برد. مثلا زندگی گاهی اوقات تورانه می کنه. هر لحظه از یه جهت می وزه و هر لحظه از یه جهت بهت چنگ می ندازه. آدما هم همین طور. اونام گاهی تورانه می کنن...